خدایا کاش من هم عاقل شوم! (28)

ساخت وبلاگ

روزی، یکی از افراد برایم تعریف می کرد که من آدم غافلی بودم، ولی اتفاقی افتاد که مرا عاقل کرد و به بی عقلی ام خاتمه داد. او که فردی پولدار و بسیار ثروتمند بود تعریف می کرد که یک شب، دیرتر از ساعت مقرر به خانه آمدم. ساعت حدود ده شب بود. خانم خانه دراز کشیده بود و استراحت می کرد. برای همین، وقتی گفتم: خانم، شام ما را بیاور. گفت: هم نان در یخچال هست و هم پنیر. بردار و بخور!

ادامه مطلب
کلاس مقاومت مصالح یک در سوم آبان...
ما را در سایت کلاس مقاومت مصالح یک در سوم آبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4afrasiaba بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 29 اسفند 1398 ساعت: 20:24